عسل مهروجان
  • 09132077760
  • info@sunasal.com

عسل و تیزهوشی

می توان با استفاده از تغییر جیره حیوانات آزمایشگاهی از شکر به عسل تاثیر آن را روی حافظه بررسی کردن تجربه ای که اکثر ما داریم این است که در بسیاری مواقع کاهش قند خون ناشی از تاثیر انسولین در بعد از وعده های غذایی (بعد از ناهار) روی حافظه تاثیر می گذارد. همچنین مشخص شده است که بعضی از ناراحتیهای عصبی مانند دمانس و بیماری آلزایمر و سایر بیماریهای مخرب عصبی با دیابت یا از اختلالات مزمن قند خون ارتباط دارد. 

آیا تا به حال ارتباط بین کارآیی کم دانش آموز در کلاس درس را با نخوردن صبحانه مشاهده کرده اید؟ در مصرف مداوم قندها (قندهایی که سریع جذب می شوند متعاقبا بی حالی یا غش، استفاده از آب قند یا محصولی که دارای قند بالایی باشد (نوشابه های دارای قند) فرد بلافاصله سرحال می شود یا در اروپا وانگلیس به بازیکنان حرفه ای معمولا نوشابه هایی با کالری بالا یا قند داده می شود. 

دیوید بکام در جام جهانی ۲۰۰۶ در بازی مقابل اکوادور در نیمه دوم دچار پر گلیسمی (کاهش قند خون) شد. هنوز مربی تیم ملی انگلیس بعد از گذشت این مدت نمی تواند علت شکست و عملکرد بد در آن دوره را توضیح دهد. اگر آنها در نیمه دوم عسل مصرف می کردند و ذخایر سوختی کبد را بالا می بردند در حین نیمه دوم میزان قند خون به حد پایدار می رسید، ورزشکاران از تیزهوشی و عملکرد بالا در طول بازی برخوردار می شدند.

یکی از مشکلات عمومی در ورزش کوری کبد است، کوری کبد باعث بروز عملکرد ضعیف از بازیکن علی رغم مهارت فردی و خوش بینی طرفدارن شان می شود. علاوه بر این ترشح مزمن و بیش از حد انسولین ناشی از خوردن غذاهای با محتویات شکر زیاد می تواند باعث تحریک هورمون های سیمپاتو آدرنال شود و باعث افزایش فشار خون و افزایش ضربان قلب شود که هیچ یک از آنها نمی تواند منجر به عملکرد بهتر مغز و توانایی بهتر ورزشکاران شود.

در مواردی که نوشابه حاوی مواد شیرین کننده مصنوعی باشد تجربه ناشی از مصرف آنها ناگوار می باشد. انسولین ترشح شده از طریق اثر چشایی که ناشی از مصرف نوشابه های قنددار می باشد منجر به کاهش گلوکز خون بدون افزایش میں گلوکز خون و نهایتا منجر به کاهش تیزهوشی یا هوشیاری می شود.

آیا برای این وقایع هیچ تعریف منطقی و هیچ پدیده ی متابولیکی وجود دارد؟ ما فکر می کنیم تحقیقات علمی به ما در این زمینه کمک خواهد کرد.

دیابت دریچه ای را در اختیار ما قرار می دهد که کاهش هوشیاری در ارتباط با کاهش قند خون را نشان می دهد. سایر مشاهدات نشان داده است که اختلالات شناختی یا کاهش توان شناختی ممکن است در اثر کاهش یا بدون کاهش قند خون رخ دهد.مطالعه ای بر روی افراد مبتلاء به دیابت وابسته به انسولین (IDDM) انجام گرفت، رابطه توان شناختی ضعیف با هیپوگلیسمی مزمن را نشان داد و مشخص کرد که ارتباط چشمگیری بین سابقه هیپوگلیسمی شدید برگشتی و آتروفی کورتیکال وجود دارد که ممکن است مرتبط با اختلال ملایم عملکرد شناختی باشد که پیش از این گزارش داده شد . با این همه، نتایج مطالعه ی دیگری که درست دو سال بعد در ۱۹۹۹ انجام گرفت نتایج به ظاهر ضد و نقیضی به دست داد حاکی از این که تكرار دوره های هیپوگلیسمی با کاهش توان شناختی رابطه ای ندارد و این که توان ذهنی اولیه تعداد نهایی موارد ابتلاء به هیپوگلیسمی در این گروه از بیماران ارتباطی ندارد .

پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه می توانیم اختلال شناختی در بیماران دیابتی را توضیح دهیم در صورتی که این کاهش توان شناختی رابطه ی مستقیمی با دوره های هیپوگلیسمی نداشته باشد؟ این موضوع را در صورتی می توان توضیح داد که نگاهی عمیق تر به سوخت و ساز سلول عصبی و نیز استرس سوخت و سازی در کل دستگاه عصبی بیفکنیم. 

تیز ذهنی و روشن بینی و هیپو و هیپر گلیسمی

طی دوره ی حاد هیپوگلیسمی، قند خون به سرعت افت می کند و گلوکز رسانی به مغز دچار اختلال می شود. این یکی از جنبه های کاملا اثبات شده ی این گونه دوره هاست، و بیشتر ماها چنین حالتی را در طول زندگی خویش تجربه کرده ایم. افکار مغشوش و آشفته می شود، و زمان واکنش کند می گردد. مثال دیگری از پاسخحاد استرس در دوندگان ماراتون در نزدیکی پایان مسابقه پیش می آید که در طی آن دوندگان آن چنان گیج و منگ می شوند که نمی دانند در کجا هستند، یا در واقع چه کسی هستند . در طول این دوره ی حاد پاسخ استرس، فشار خون بالا می رود،ضربان قلب و دمای بدن افزایش می یابد و سبب عرق کردن می شود و در پاره ای د لرزش دونده و حتی از حال رفتن و غش کردن او می گردد.

استرس مزمن ممکن است خود را به صورت متفاوتی نشان دهد. بالا رفتن مزمن و و سطوح کورتیزول در سلول های عصبی جلوی سوخت و ساز گلوکز و دردسترس بودن آن را می گیرد، درست همان چیزی که در سلول های ماهیچه ای پیش آید. غلظت های گلوکز درون سلولی افزایش می یابد و موجب پیدایش موقعیتی می گردد که در آن میزان سوخت در سلول های عصبی بالاست اما به کار بردن آن سوخت دچار اختلال شده است. عملکرد سلول های عصبی شامل توان شناختی و فرایندهای تفکر به مخاطره می افتد.

به عبارت دیگر، افت میزان گلوکز به شکلی که در دوره های هیپوگلیسمی حاد پیش می آید ممکن است دارای همان بر آمد سوخت و سازی افزایش غلظت های گلوکز باشد که به مرور زمان بر اثر اختلال سوخت و ساز گلوکز پیش می آید.

هیپوگلیسمی و هیپرگلیسمی هر دو منجر به کمبود عملکردهای مربوط به سوخت رسانی به سلول های مغزی و منتهی به کاهش توان شناختی می گردد.

این شکل مزمن اخیر اختلال روشن بینی ناشی از افزایش غلظت گلوكز درون سلول های عصبی را ممکن است نوعی «دیابت مغزی» نامید. شرایط سوخت و سازی مختلفی که برای سلول های مغزی پیش آمده ناشی از به مخاطره افتادن سوخت و ساز گلوکز و مرتبط با فروپاشی مسیرهای انرژی و کنترل انرژی در سلول های مغز در بخش های مختلف مغز است. نتیجه ی دراز مدت این افزایش مزمن استرس سوخت وسازی  در سلول های مغز کاملا روشن و تاسف بار است از دست دادن حافظه، زوال عقل (دمانس)، آلزایمر و دیگر بیماری های مخرب اعصاب.

این نکته بس شگفت انگیز است که غذای طبیعی ساده ای مانند عسل که در مواقع آن خورده شود، بدن را در برابر این بیماری ها حفاظت می نماید. با سوخت رسانی مناسب به کبد، به مغز سوخت می رسانیم و استرس سوخت و سازی دربافت های عصبی را کاهش واز این رهگذر عملکرد شناختی را بهینه سازی می کنیم.

نادیده گرفتن این راه حل ساده به  واقع نابخردانه است.

برچسب ها